https://www.persiansong.net/%d8%a2%d9%87%d9%86%da%af-%d9%85%d8%ad%d8%b3%d9%86-%d8%a7%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d9%87%db%8c%d9%85-%d8%b2%d8%a7%d8%af%d9%87-%d9%85%d8%b1%d9%88%d8%b1-%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%b1%d8%a7%d8%aa
دانلود این آهنگ در لینک زیر
https://bir-music.com/?p=47483
روز برادر و خواهر – نیکا و داداشی – 23 شهریور 1398
نیکا و داداش کوچولوی او یعنی نیک، هر روز ماجراهای هیجانانگیز و خیالی جالبی برای خود میسازند.
نیکا در خیالات خودش بازیهای جالبی میکند و نیک هم در تمام این بازیها با ذوق و شوق زیاد شرکت میکند. آن دو در حالی که از یکدیگر مراقبت میکنند در محوطۀ اطراف خانه بازی میکنند. نیکا 9 سال دارد و داداشی کوچولوی او 4 سال. گاهی اوقات نیک از خواهر بزرگترش یک سؤال میپرسد و همان سؤال باعث میشود نیکا به فکر یک بازی خیالی جدید بیفتد. او در بازی جدید خود، هم به سؤال نیک جواب میدهد و هم کلی چیزهای دیگر از زندگی و طبیعت، به داداش کوچک خود یاد میدهد. نیک خیلی خوب میداند که هیچکس به اندازۀ خواهر او نمیتواند با رویا و خیال، اتفاقات هیجانانگیز درست کند. برای همین هروقت نیکا یک داستان جدید از خودش میسازد، داداشی هم بلافاصله وارد داستان میشود. نیک و نیکا مثل دو هنرپیشه یا دو قهرمان، با وسایل اطراف خود لباس درست میکنند و نقش جنگجویان را بازی میکنند یا صندلی خانه را مثل یک سفینه فضایی کرده و با آن به کُرۀ ماه سفر میکنند. گاهی به حیاط خانه رفته و به دنبال اژدهای سرگردان که درواقع سگی کوچولوست میروند. یک وقتی هم بر روی یک کُندۀ درخت رفته و نقش دزدان دریایی را بازی میکنند. نیکا و نیک، هردو دوستان خوبی هم دارند که بعضی وقتها به دیدن آنها آمده و با آنها همبازی میشوند.
با هم بودن – نیکا و داداشی – 22 شهریور 1398
نیکا و داداش کوچولوی او یعنی نیک، هر روز ماجراهای هیجانانگیز و خیالی جالبی برای خود میسازند.
نیکا در خیالات خودش بازیهای جالبی میکند و نیک هم در تمام این بازیها با ذوق و شوق زیاد شرکت میکند. آن دو در حالی که از یکدیگر مراقبت میکنند در محوطۀ اطراف خانه بازی میکنند. نیکا 9 سال دارد و داداشی کوچولوی او 4 سال. گاهی اوقات نیک از خواهر بزرگترش یک سؤال میپرسد و همان سؤال باعث میشود نیکا به فکر یک بازی خیالی جدید بیفتد. او در بازی جدید خود، هم به سؤال نیک جواب میدهد و هم کلی چیزهای دیگر از زندگی و طبیعت، به داداش کوچک خود یاد میدهد. نیک خیلی خوب میداند که هیچکس به اندازۀ خواهر او نمیتواند با رویا و خیال، اتفاقات هیجانانگیز درست کند. برای همین هروقت نیکا یک داستان جدید از خودش میسازد، داداشی هم بلافاصله وارد داستان میشود. نیک و نیکا مثل دو هنرپیشه یا دو قهرمان، با وسایل اطراف خود لباس درست میکنند و نقش جنگجویان را بازی میکنند یا صندلی خانه را مثل یک سفینه فضایی کرده و با آن به کُرۀ ماه سفر میکنند. گاهی به حیاط خانه رفته و به دنبال اژدهای سرگردان که درواقع سگی کوچولوست میروند. یک وقتی هم بر روی یک کُندۀ درخت رفته و نقش دزدان دریایی را بازی میکنند. نیکا و نیک، هردو دوستان خوبی هم دارند که بعضی وقتها به دیدن آنها آمده و با آنها همبازی میشوند.
دوست آهویی – نیکا و داداشی – 24 شهریور 1398
نیکا و داداش کوچولوی او یعنی نیک، هر روز ماجراهای هیجانانگیز و خیالی جالبی برای خود میسازند.
نیکا در خیالات خودش بازیهای جالبی میکند و نیک هم در تمام این بازیها با ذوق و شوق زیاد شرکت میکند. آن دو در حالی که از یکدیگر مراقبت میکنند در محوطۀ اطراف خانه بازی میکنند. نیکا 9 سال دارد و داداشی کوچولوی او 4 سال. گاهی اوقات نیک از خواهر بزرگترش یک سؤال میپرسد و همان سؤال باعث میشود نیکا به فکر یک بازی خیالی جدید بیفتد. او در بازی جدید خود، هم به سؤال نیک جواب میدهد و هم کلی چیزهای دیگر از زندگی و طبیعت، به داداش کوچک خود یاد میدهد. نیک خیلی خوب میداند که هیچکس به اندازۀ خواهر او نمیتواند با رویا و خیال، اتفاقات هیجانانگیز درست کند. برای همین هروقت نیکا یک داستان جدید از خودش میسازد، داداشی هم بلافاصله وارد داستان میشود. نیک و نیکا مثل دو هنرپیشه یا دو قهرمان، با وسایل اطراف خود لباس درست میکنند و نقش جنگجویان را بازی میکنند یا صندلی خانه را مثل یک سفینه فضایی کرده و با آن به کُرۀ ماه سفر میکنند. گاهی به حیاط خانه رفته و به دنبال اژدهای سرگردان که درواقع سگی کوچولوست میروند. یک وقتی هم بر روی یک کُندۀ درخت رفته و نقش دزدان دریایی را بازی میکنند. نیکا و نیک، هردو دوستان خوبی هم دارند که بعضی وقتها به دیدن آنها آمده و با آنها همبازی میشوند.
بازی کنار داداش کوچولو – نیکا و داداشی – 21 شهریور 1398
نیکا و داداش کوچولوی او یعنی نیک، هر روز ماجراهای هیجانانگیز و خیالی جالبی برای خود میسازند.
نیکا در خیالات خودش بازیهای جالبی میکند و نیک هم در تمام این بازیها با ذوق و شوق زیاد شرکت میکند. آن دو در حالی که از یکدیگر مراقبت میکنند در محوطۀ اطراف خانه بازی میکنند. نیکا 9 سال دارد و داداشی کوچولوی او 4 سال. گاهی اوقات نیک از خواهر بزرگترش یک سؤال میپرسد و همان سؤال باعث میشود نیکا به فکر یک بازی خیالی جدید بیفتد. او در بازی جدید خود، هم به سؤال نیک جواب میدهد و هم کلی چیزهای دیگر از زندگی و طبیعت، به داداش کوچک خود یاد میدهد. نیک خیلی خوب میداند که هیچکس به اندازۀ خواهر او نمیتواند با رویا و خیال، اتفاقات هیجانانگیز درست کند. برای همین هروقت نیکا یک داستان جدید از خودش میسازد، داداشی هم بلافاصله وارد داستان میشود. نیک و نیکا مثل دو هنرپیشه یا دو قهرمان، با وسایل اطراف خود لباس درست میکنند و نقش جنگجویان را بازی میکنند یا صندلی خانه را مثل یک سفینه فضایی کرده و با آن به کُرۀ ماه سفر میکنند. گاهی به حیاط خانه رفته و به دنبال اژدهای سرگردان که درواقع سگی کوچولوست میروند. یک وقتی هم بر روی یک کُندۀ درخت رفته و نقش دزدان دریایی را بازی میکنند. نیکا و نیک، هردو دوستان خوبی هم دارند که بعضی وقتها به دیدن آنها آمده و با آنها همبازی میشوند.
درخت آرزوها – نیکا و داداشی – 25 شهریور 1398
نیکا و داداش کوچولوی او یعنی نیک، هر روز ماجراهای هیجانانگیز و خیالی جالبی برای خود میسازند.
نیکا در خیالات خودش بازیهای جالبی میکند و نیک هم در تمام این بازیها با ذوق و شوق زیاد شرکت میکند. آن دو در حالی که از یکدیگر مراقبت میکنند در محوطۀ اطراف خانه بازی میکنند. نیکا 9 سال دارد و داداشی کوچولوی او 4 سال. گاهی اوقات نیک از خواهر بزرگترش یک سؤال میپرسد و همان سؤال باعث میشود نیکا به فکر یک بازی خیالی جدید بیفتد. او در بازی جدید خود، هم به سؤال نیک جواب میدهد و هم کلی چیزهای دیگر از زندگی و طبیعت، به داداش کوچک خود یاد میدهد. نیک خیلی خوب میداند که هیچکس به اندازۀ خواهر او نمیتواند با رویا و خیال، اتفاقات هیجانانگیز درست کند. برای همین هروقت نیکا یک داستان جدید از خودش میسازد، داداشی هم بلافاصله وارد داستان میشود. نیک و نیکا مثل دو هنرپیشه یا دو قهرمان، با وسایل اطراف خود لباس درست میکنند و نقش جنگجویان را بازی میکنند یا صندلی خانه را مثل یک سفینه فضایی کرده و با آن به کُرۀ ماه سفر میکنند. گاهی به حیاط خانه رفته و به دنبال اژدهای سرگردان که درواقع سگی کوچولوست میروند. یک وقتی هم بر روی یک کُندۀ درخت رفته و نقش دزدان دریایی را بازی میکنند. نیکا و نیک، هردو دوستان خوبی هم دارند که بعضی وقتها به دیدن آنها آمده و با آنها همبازی میشوند.
مجسمه گمشده – نیکا و داداشی – 29 شهریور 1398
نیکا و داداش کوچولوی او یعنی نیک، هر روز ماجراهای هیجانانگیز و خیالی جالبی برای خود میسازند.
نیکا در خیالات خودش بازیهای جالبی میکند و نیک هم در تمام این بازیها با ذوق و شوق زیاد شرکت میکند. آن دو در حالی که از یکدیگر مراقبت میکنند در محوطۀ اطراف خانه بازی میکنند. نیکا 9 سال دارد و داداشی کوچولوی او 4 سال. گاهی اوقات نیک از خواهر بزرگترش یک سؤال میپرسد و همان سؤال باعث میشود نیکا به فکر یک بازی خیالی جدید بیفتد. او در بازی جدید خود، هم به سؤال نیک جواب میدهد و هم کلی چیزهای دیگر از زندگی و طبیعت، به داداش کوچک خود یاد میدهد. نیک خیلی خوب میداند که هیچکس به اندازۀ خواهر او نمیتواند با رویا و خیال، اتفاقات هیجانانگیز درست کند. برای همین هروقت نیکا یک داستان جدید از خودش میسازد، داداشی هم بلافاصله وارد داستان میشود. نیک و نیکا مثل دو هنرپیشه یا دو قهرمان، با وسایل اطراف خود لباس درست میکنند و نقش جنگجویان را بازی میکنند یا صندلی خانه را مثل یک سفینه فضایی کرده و با آن به کُرۀ ماه سفر میکنند. گاهی به حیاط خانه رفته و به دنبال اژدهای سرگردان که درواقع سگی کوچولوست میروند. یک وقتی هم بر روی یک کُندۀ درخت رفته و نقش دزدان دریایی را بازی میکنند. نیکا و نیک، هردو دوستان خوبی هم دارند که بعضی وقتها به دیدن آنها آمده و با آنها همبازی میشوند.
بادبادک بازی – نیکا و داداشی – 27 شهریور 1398
نیکا و داداش کوچولوی او یعنی نیک، هر روز ماجراهای هیجانانگیز و خیالی جالبی برای خود میسازند.
نیکا در خیالات خودش بازیهای جالبی میکند و نیک هم در تمام این بازیها با ذوق و شوق زیاد شرکت میکند. آن دو در حالی که از یکدیگر مراقبت میکنند در محوطۀ اطراف خانه بازی میکنند. نیکا 9 سال دارد و داداشی کوچولوی او 4 سال. گاهی اوقات نیک از خواهر بزرگترش یک سؤال میپرسد و همان سؤال باعث میشود نیکا به فکر یک بازی خیالی جدید بیفتد. او در بازی جدید خود، هم به سؤال نیک جواب میدهد و هم کلی چیزهای دیگر از زندگی و طبیعت، به داداش کوچک خود یاد میدهد. نیک خیلی خوب میداند که هیچکس به اندازۀ خواهر او نمیتواند با رویا و خیال، اتفاقات هیجانانگیز درست کند. برای همین هروقت نیکا یک داستان جدید از خودش میسازد، داداشی هم بلافاصله وارد داستان میشود. نیک و نیکا مثل دو هنرپیشه یا دو قهرمان، با وسایل اطراف خود لباس درست میکنند و نقش جنگجویان را بازی میکنند یا صندلی خانه را مثل یک سفینه فضایی کرده و با آن به کُرۀ ماه سفر میکنند. گاهی به حیاط خانه رفته و به دنبال اژدهای سرگردان که درواقع سگی کوچولوست میروند. یک وقتی هم بر روی یک کُندۀ درخت رفته و نقش دزدان دریایی را بازی میکنند. نیکا و نیک، هردو دوستان خوبی هم دارند که بعضی وقتها به دیدن آنها آمده و با آنها همبازی میشوند.
با تمرین میتونی – نیکا و داداشی – 26 شهریور 1398
نیکا و داداش کوچولوی او یعنی نیک، هر روز ماجراهای هیجانانگیز و خیالی جالبی برای خود میسازند.
نیکا در خیالات خودش بازیهای جالبی میکند و نیک هم در تمام این بازیها با ذوق و شوق زیاد شرکت میکند. آن دو در حالی که از یکدیگر مراقبت میکنند در محوطۀ اطراف خانه بازی میکنند. نیکا 9 سال دارد و داداشی کوچولوی او 4 سال. گاهی اوقات نیک از خواهر بزرگترش یک سؤال میپرسد و همان سؤال باعث میشود نیکا به فکر یک بازی خیالی جدید بیفتد. او در بازی جدید خود، هم به سؤال نیک جواب میدهد و هم کلی چیزهای دیگر از زندگی و طبیعت، به داداش کوچک خود یاد میدهد. نیک خیلی خوب میداند که هیچکس به اندازۀ خواهر او نمیتواند با رویا و خیال، اتفاقات هیجانانگیز درست کند. برای همین هروقت نیکا یک داستان جدید از خودش میسازد، داداشی هم بلافاصله وارد داستان میشود. نیک و نیکا مثل دو هنرپیشه یا دو قهرمان، با وسایل اطراف خود لباس درست میکنند و نقش جنگجویان را بازی میکنند یا صندلی خانه را مثل یک سفینه فضایی کرده و با آن به کُرۀ ماه سفر میکنند. گاهی به حیاط خانه رفته و به دنبال اژدهای سرگردان که درواقع سگی کوچولوست میروند. یک وقتی هم بر روی یک کُندۀ درخت رفته و نقش دزدان دریایی را بازی میکنند. نیکا و نیک، هردو دوستان خوبی هم دارند که بعضی وقتها به دیدن آنها آمده و با آنها همبازی میشوند.