کلیپ بلاگ

☆داستان قهرمانان میکاتوقسمت{6}کپشن روبخون داستان روبدون☆.


الیکادودل بودکا بره زمینوبه رویاش برسه یا برای حرف شاه پریان احترامی داشته باشه اما دالش بیشتربه سمت زمین پیچ وتاپ میخورد…میرفت زمین بااصابرمیگشتومیگفت بخواطراصام رفتم .بالاخره نقششوکشیدغروب شب که پریان خواب بودندالیکابیداربودبالا بال زدو رفت پایین درسته شب بوداماازپایین چشمک ستاره هاقشنگترماه زیباتر واییی الیکابادیدن هرچیز وای وای میکردازته دل شادبود ذهنشوروشن کرد وردیابی ازاصاش گرفت اصاپیش …

تایید شده : 0 نظر / در حال بررسی : 0 نظر / مجموع : 0 نظر